دکتر آقا حسینی در کرسی یونسکو :
هویت انسان و شخصیت متعالی انسان بدون یاد دهی امکان بروز ندارد.
روز یکشنبه 12 دی ماه مدیریت امور پردیس های دانشگاه فرهنگیان استان اصفهان میزبان کرسی یونسکو با موضوع ( معلمان به مثابه یادگیرندگان مادام العمر) بود در این نشست که با حضور اساتید دانشگاه ها و مسئولین استانی در پردیس فاطمه زهرا (س) برگزار گردید .
دکتر آقا حسینی سرپرست پردیس شهید باهنر اصفهان در آغاز نشست به معرفی برنامه ی شبکه یکپارچه سازی دانشگاه ها که تحت عنوان کرسی یونسکو مطرح می باشد پرداخت و افزود :این برنامه ازسال 1992 به منظور ترویج همکاریهای بین المللی و به اشتراک گذاری دانش وکار مشترک در حوزه های مختلف آموزش علوم طبیعی واجتماعی ،فرهنگ وارتباطات وعلوم اساسی موردنیاز جوامع راه اندازی شد تا بتواند چالش های اساسی حیات بشررا شناسایی و برای آن راهکار بیابد واینکه چه باید کرد وچگونه باید زندگی را کیفیت بخشید و نهایتا به هدف اصلی که سعادت انسان است رسید. به همین دلیل دانشگاه فرهنگیان به عنوان متوالی اصلی تعلیم وتربیت وبسترساز تحقق سند تحول بینادی دراین مسیر به دنبال اشتراک گذاری دانش موجود در بین فرهنگیان واساتید محترم دانشگاه است .لذا موقعیت خاص دانشگاه فرهنگیان به دلیل ویژگی های منحصر به فردش و بخاطر تأکید به آموزش وتربیت وتأکیدبرنگرش و شخصیت معلم و نقش الگویی بودنش در نظام تعلیم و تربیت کشور سبب گردید تا دانشگاه فرهنگیان پیشنهاد اجرای کرسی هارا با تاکید برمضمون یادگیری مادام العمر به یونسکو بدهد تا بتواند زمینه اشتراک گذاری دانش را فراهم سازد .
در پایان این نشست پس از ارائه مطالب از سوی اعضاء پنل دکتر آقاحسینی به عنوان مدیر این کرسی در جمع بندی پایانی بیان نمود : نکته ای که در یادگیرنده مادام العمرکه نیمی از حقیقت است آن است که انسان موقعی یادگیرنده مادام العمرخواهد شد که یاد دهنده مادام العمر باشد .هر دوبعُد باید همزمان دیده شود وگرنه نیمی از حقیقت رافراموش کرده ایم. هویت انسان و شخصیت متعالی انسان بدون یاد دهی امکان بروز ندارد . شعار یونسکو این است من می گویم ، فراموش می کنیم، می بینم ، فقط به یاد می آورم ، درگیر می شوم ، مشارکت می کنم ، یاد می دهم تایاد بگیرم .تا یاد ندهیم رشد نمی کنیم وبه تعالی نمی رسیم.
برخی نکات اساس طی صحبتها در این کرسی که مجموعه ای از بایدها ونبایدها وچگونگی ها بود بیان گردید.
اما نکته اساسی تر و مهم تر وآن پیش نیازهایی است که در جامعه وجوددارد ونیاز اساسی آن بایدها ونباید هاوچگونگی ها است . معلم به مثابه یادگیرنده و یاد دهنده مادام العمر مستلزم یک سری پیش بایست های جدی در جامعه است که اگر این پیش بایسته ها ایجاد نشود به سختی می توان به توسعه دست یافت .
اولین نکته : هیچ بحثی وگفتاری درجامعه نمی تواند به سرانجام برسد مگر اینکه نظریه پردازی شود و نظریه پردازی بومی سازی شده که با جامعه و فرهنگ دینی واعتقادی جامعه ما هماهنگ باشد واین نظریه ها در سه سطح اساسی باید صورت گیرد درسطح کلان وسطح میان بر و سطح خرد که اگر نظریه ها دراین سه سطح اساسی تعریف نشوند و رابطه این سه سطح را تعریف نکنیم ، تحقق این شعار امکان پذیر نخواهد بود . یک ویژگی خاص آن است که تحقق این شعار امکا ن پذیر نخواهد بود .
دومین نکته : ماهیت شغل معلمی از جنس دیگر ی است . کرامت وشرافت معلمی یک ویژگی خاصی است که در هیچ شغلی وجود ندارد ولذا شغل معلمی از جنس شغل انبیا ء است .اساس شغل معلمی یاددادن و یادگرفتن مستر در طول حیات انسان است .
و لذا شغل حرفه ای مبتنی بردانش است ، معلمی عشق است معلمی بر تفکر بر ذهن ،براطلاعات برتخیل بر علم بر خلاقیت ها استواراست .معلمی فی نفسه ارزشمند است هر چند اگر برون داد اقتصادی نداشته باشد.
سومین نکته : برای حرکت کردن به سوی یادگیرنده مادام العمر فرهنگ مناسب نیاز است مفاهیم وکلمات وارزشهایی که به کار می بریم درجامعه ، نیازمند بازنگری است. اگر فرهنگ جامعه را نتوانیم تغییردهیم هرگز نمی توانیم فراتر از فرهنگ مان حرکت کنیم ما در نظام آموزشی باید به جای هدایت کردن ، کنترل کردن ، تاکید به مکانیزم ها تاکید به مهندسی مجدد و جهش های ناگهانی وطراحی مجدد، بر پرورش دادن برتربیت بررشد ومشارکت بر یاد دادن و برانطباق تأکید کنیم .
فرهنگ نظام آموزشی باید تغییر کند تا زمینه تحقق سند را فراهم کند برنامه مکتوب نوشته شده یک برنامه مرده است که زنده کردن آ ن مدل ذهنی نیازداریم هرفردی مدل ذهنی خاصی دارد و جوامع خاص مدل ذهنی خاص خود را دارد. باورهای عمیق ذهنی که در خانواده شکل گرفته و رشدکرده.
یادگیری فقط درحوزه شناختی نیست بلکه در کل وجود ما شکل می گیرد .
اشتراک یونسکو درآن است دانش ضمنی تجربه فردی دارند که به دانش سریع تبدیل کینم .
برای توسعه باید به دنبال چهار محور اساسی بود .
اولین محور باید دانش ذهنی را به دانش ضمنی تبدیل نمود که منجر به جامعه پذیری خواهد شد .
دومین محور باید دانش ضمنی را به دانش صریح تبدیل نمود که منجر به برون سازی خواهد شد .
سومین محور باید دانش صریح را به دانش صریح تبدیل نمود که منجر به ترکیب و خلاقیت خواهد شد.
ودر نهایت دانش صریح را به دانش ضمنی تبدیل نمود که منجر به درون سازی خواهد شد .اگر این چهار محور مد نظر باشد قدم های اساسی را در یادگیرنده مادام العمر برداشته ایم . لذا باید تمام تلاشمان بر این باشد تا معلمان روی منحنی یادگیری قرار گیرند . اگر معلم از روی محور منحنی یادگیری خارج شود جامعه نیز از منحنی یادگیری خارج خواهد شد و کسی که یاد نگیرد و یاد ندهد صرفا یک حیات تصنوعی خواهد داشت .