اجلاسیه شهدای دانشجو معلم استان اصفهان
شهید دانشجو معلم منوچهر ذبحی نجف آبادی
امام خمینی (ره) :ملتی که سالار شهیدان را پیشوا و ایثار و فداکاری را سلاح و شهادت را سبب جاودانگی خود می داند از چه می ترسد و با چه کسی جز خدا معامله می کند؟
نام و نام خانوادگی: منوچهر ذبحی نجف آبادی
نام پدر: عباسعلی
تاریخ تولد: 13/11/1337
تاریخ شهادت:15/1/1361
محل تولد:نجف آباد
محل شهادت:رقابیه
کد ایثار: 6112377
عملیات شهادت: رقابیه_فتح المبین
نام مرکز محل تحصیل: مرکز تربیت معلم شهید باهنراصفهان
رشته تحصیلی: تربیت معلم
وضعیت تأهل: مجرد
مسؤولیت در جبهه: تک تیرانداز و تخریب
یگان اعزام کننده به جبهه: بسیج
مزار شهید:جنت الشهداء نجف آباد
زندگینامه شهید منوچهر ذبحی نجفآبادی
شهید منوچهر ذبحی ۱۳ بهمن ۱۳۳۷ در شهر نجفآباد در خانوادهای بسیار فقیر به دنیا آمد. پدرش قصابی میکرد اما تقریباً هیچ مسئولیت مالی و عاطفی نسبت به خانواده نداشت؛ تمام بار زندگی روی دوش مادر سختکوش بود که هم در خانه قالی میبافت و هم بیرون کار میکرد تا مخارج شش فرزند را تأمین کند.
کودکی و تحصیل در فقر مطلق
- در خانهای محقر و تکاتاقه زندگی میکردند.
- سال سوم دبستان بهخاطر دفاع از خودش در برابر توهین معلم اخراج شد و یک سال درس را ترک کرد.
- از کودکی کنار مادر قالی میبافت و هزینه تحصیل خودش را تأمین میکرد.
- با نظام آموزشی جدید دوباره به مدرسه بازگشت؛ پیاده به راهنمایی و دبیرستان میرفت.
- با اینکه همزمان کارگری میکرد (شرکت سابیر، مغازه وسایل قالیبافی، تعاونی مصرف)، همیشه شاگرد ممتاز بود.
- شبها غذا نمیخورد تا خوابش نبرد و بتواند درس بخواند.
- سال آخر دبیرستان (رشته ریاضی) با معدل کتبی ۱۷.۵ و کلی ۱۶.۹۸ رتبه دوم نجفآباد شد.
شخصیت و اخلاق
- بهشدت صادق، امانتدار و بیآزار از مال دنیا صاحب مغازهاش میگفت: «منوچهر دیوانه است!» چون جنس را به قیمت واقعی میفروخت و میگفت «هر چقدر میتوانی بده».
- عاشق نهجالبلاغه و حضرت علی(ع) بود؛ بعد از شنیدن سخنرانی درباره نامه ۵۳ به مالک اشتر، نهجالبلاغه خرید و عاشق آن شد.
- شبهای سرد زمستان در مسجد امیرآباد نهضت سوادآموزی کلاس میگذاشت؛ حتی وقتی فقط یک پیرمرد ۶۰ ساله میآمد، میگفت: «اگر او فقط یک کلمه یاد بگیرد، ارزشش را دارد».
- عاشق کتابهای مطهری، شریعتی، تفسیر نمونه و المیزان بود.
- نمایشنامه مینوشت و بازی میکرد (از جمله نقش در تئاتر سربداران).
انقلاب و فعالیتهای فرهنگی-سیاسی
- در اوج انقلاب (۱۳۵۷) فعالانه در تظاهرات، پخش اعلامیه و نوار امام و خاموش کردن آتش مغازههای بهغارترفته شرکت کرد.
- وقتی مزدوران رژیم بازار را آتش زدند، ۴۸ ساعت ناپدید شد و بعداً گفت: «بهترین صحنه عمرم را دیدم؛ شیخ نادمی عبایش را انداخت و مثل حضرت علی وسط میدان آمد کمک کند».
جنگ و شهادت
- عاشق سپاه بود؛ امتحان ورودی سپاه و تربیت معلم را همزمان قبول شد، اما با اصرار و گریه مادر به تربیت معلم شهید باهنر اصفهان رفت.
- فقط چند ماه درس خواند؛ هفته آخر به برادرش گفت: «ببینیم کی از مردن میترسد!»
- عصر یکشنبه (تقریباً ۲۰ روز به عید ۱۳۶۱) بدون اجازه خانواده، مخفیانه به جبهه جنوب رفت.
- چهارشنبه ۴ فروردین ۱۳۶۱، مرحله دوم عملیات فتحالمبین (رمز عملیات: یا زهرا سلاماللهعلیها)
- منطقه رقابیه – میشراغ
- داوطلب مینیابی شد؛ روی مین رفت و در ۲۳ سال و ۲ ماهگی به شهادت رسید.
همرزمش میگفت: «اولین کسی که برای مینیابی داوطلب شد بلند شد منوچهر بود. فقط یک جمله گفت: من میرم… و رفت.»
شهید منوچهر ذبحی؛ قالیبافِ ممتازِ عاشقِ نهجالبلاغه، که با دستهای پینهبسته و قلبش را به خدا و علی(ع) سپرد و ناشناس، بیادعا و بیصدا به کاروان شهدا پیوست.
وصیت نامه شهید:
باسمه تعالی
با امید به اینکه در صراط مستقیم الهی صراط شهیدان و صالحان و انبیاء و امامان قرار بگیریم و این دعای همیشگی (اهدانا صراط المستقیم) مستجاب شود هر شعارمان به شعوری مبدل گردد.
من نیز در راه گام نهاده ام، افسوس که دیر بود بعد از آنکه خموشی، که بر ما تاختند و بی ناموسی کردند و بعد از آنکه کعبه خدا را کعبه آمال خود کردند و قدس را کاخ شیطان و وای برآنچنان روزها به امید طلوع صبح پیروزی (الیس الصبح بقریب) شب ظلماتی عمرم به صبح رسد که این آرزویم بود، ولی افسوس که بیدار نبودم شب زنده داری ننمودم به امید دمیدن صبح-که امید خود ساخته گانند.
اما از پدر و مادرم تقاضا دارم اگر برنگشتم _ به یک شهر بدهکاریهایی که دارم رسیدگی کنند:200 تومن به احمدرستگاری خیاط واقع در پاساژ منوچهری، 50 تومن به محمود حری،حدود 140 تومن به عباسعلی فیرزوبخت، حدود دو هزار تومان هم بدهند در راه خدا، امیدوارم همه دنبال خدا برویم که در انور آسمانها و زمین است که نورخدا از شجره طیبه ایست نه شرقی، نه غربی وما به دنبال این نور هستیم.
ضمناً با تربیت معلم شهید باهنر اصفهان تصفیه حساب شود_خداحافظ همگی
منوچهر ذبحی نجف آبادی
13/12/60