مدیریت امور پردیس های دانشگاه فرهنگیان استان اصفهان

اجلاسیه شهدای دانشجو معلم استان اصفهان

شهید دانشجو معلم سهراب درویشی

امام خمینی (ره) :ملتی که سالار شهیدان را پیشوا و ایثار و فداکاری را سلاح و شهادت را سبب جاودانگی خود می داند از چه می ترسد و با چه کسی جز خدا معامله می کند؟

نام و نام خانوادگی: سهراب درویشی

نام پدر : عباسعلی

تاریخ تولد : ۱۳۴۳/۰۱/۳۱

تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۰۷

محل تولد : اشن از توابع نجف آباد استان اصفهان

محل شهادت : شلمچه

کد ایثار: 6514540

عملیات شهادت : کربلای ۵

نام پردیس محل تحصیل : مرکز شهید باهنر

رشته تحصیلی: فنی و حرفه ای

وضعیت تأهل: مجرد

مسئولیت در جبهه : تک تیرانداز

یگان اعزام کننده : بسیج سپاه، لشکر ۸ نجف اشرف یگان امام محمدباقر

آدرس مزار : استان اصفهان ، گلزار شهدای روستای اشن نجف آباد

زندگی نامه

معلم شهید سهراب درویشی در سومین روز از بهار 1343 در خانواده ای متوسط و مذهبی در  روستای اشن، نجف آباد چشم به این دنیا گشود با پشت سرگذاشتن دوران کودکی برای کسب علم و دانش راهی مدارس شد. با عشق و علاقه درس می خواند و از شاگردان ممتاز محسوب می شد.  این شهید بزرگوار از کودکی فردی مهربان و رقیق القلب بود . این صفت او در برخورد با دیگران به عیان مشهود بود . صبر و مقاومت او در مسائل مختلف بسیار زیاد بود  و خونسردی خود را در هر امری نشان می داد . همین صفت بود که او را در خودسازی موفق ساخته بود . دقت و نظم در زندگیش معرف روح تربیت یافته او بود . این شهید والامقام همواره با عبادت خود ، دلش را به نور الهی منّور می‌کرد . با عشق به الله ، خالصانه در راه پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و حاکمیت کلمه حق تلاش می‌نمود

او اوقات فراغت را اکثرا به مطالعه ، کمک به والدین ، همکاری با بسیج و مسجد ، صله ارحام و غیره سپری میکرد .او خلاقیت و استعداد فراوانی در زمینه کارهای فنی داشت.

ایشان بسیار مهربان و با گذشت بود و همیشه در کارهایش نظم را رعایت میکرد در دوران انقلاب وقتی که اذهان خفته مردم بیدار شده بود بیکار ننشست و با دیگر مردم انقلابی در صحنه درگیری و تظاهرات حضور داشت در انجام واجبات دین غفلت نمیکرد و این مهم را با مهربانی به دیگران نیز توصیه میکرد با حضور در مجالس دینی مذهبی و تلاوت کلام الله مجید روح تشنه خود را سیراب میکرد. با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و شکل گیری بسیج به این ارگان پیوست و خالصانه فعالیت داشت. زمانی که غائله کردستان بالا گرفت بدون لحظه ای درنگ درسش را رها کرد ایشان در هنرستان دکتر شریعتی رشته کشاورزی را دنبال میکرد و به آن منطقه رهسپار شد.

بعد از دلاوریهای بی مثال در درگیری با منافقان دچار مجروحیت شد و به ناچار به زادگاهش بازگشت. پس از بهبودی نسبی آرزو داشت برای دفاع از میهنش به جنگ حق علیه باطل بشتابد اما لحظه ای درنگ نموده تا بتواند درسش را نیز ادامه دهد. در این عرصه در تربیت معلم شهید باهنر قبول شد و مشغول تحصیل گردید. زمانی که دشمن بمباران هوایی خود را بر روی مردم بیگناه میریخت تربیت معلم هم در امان نماند و ویران شد روح سرکش این عزیز بیش از پیش تاب و توان ماندن در زادگاهش را نداشت. با رها کردن درس به جبهه های حق علیه باطل شتافت تا از آرمانهای خود و وطنش دفاع کند.

وقتی از جبهه باز میگشت به دیدار خانواده شهدا و فقیران میشتافت تا تسکینی باشد برای قلب پر درد آنها زمانی که متوجه شد عملیات کربلای 5 در پیش است بدون لحظه ای درنگ در لشکر 8 نجف اشرف در گردان پیاده به عنوان تک تیرانداز به شلمچه رهسپار شد. در بحبوحه عملیات به تاریخ 1365/12/5 ترکشی سرکش به سر و سینه این دلاور اصابت کرد و با فرو غلتیدن در خون خویش جان به جان آفرین تسلیم نمود روح او به آسمانها پر کشید و جسم غرق به خونش بعد از تشییع باشکوه در گلستان شهدای اشن آرام گرفت تا درس مقاومت او و عزیزانی هم چون خودش مشت محکمی باشد برای تمام کسانی که فکر میکنند میتوانند به خاک وطن ما تعدی کنند.

این شهید بزرگوار در منطقه عملیاتی شلمچه از نواحی صورت ،دست ،پا ،سینه و شکم مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت .

وصیت نامه شهید

الذین امنوا و هاجروا  و  جاهدوا فی سبیل الله باموالهم  و انفسهم اعظم درجة عند الله و اولئک هم الفائزون .

(سوره مبارکه توبه ایه 20)

شهادت می دهم به وحدانیت و یگانگی خداوند سبحان و رسالت حضرت ختمی مرتبه محمد مصطفی(ص) و وصی و جانشین بلافصل او امیر مومنان علی (ع) و فرزندان معصوم و پاکش از امام حسن تا دوازدهمین اختر تابناک مهدی موعود (عج) شهادت می دهم اسلام حق است و حق همیشه پیروز است و خداوند نیز وعده پیروزی داده است . " انا فتحنا لک فتحنا مبینا "

و نیز  قیامت حق است و همه در یک روز برای حسابرسی در صحرای محشر جمع خواهند شد .

" اذ وقعت الواقعة لیس لوقعتها کاذبه "  وقتی به وقوع آمد آن بوقوع آمدنی نیست  هر وقوعش را تکذیب کننده و خوشا به حال آنان که راه راست را انتخاب نموده و جهت قرب خدا کوشش نمودند و جهت رسیدن به قرب الهی از هیچ کوششی دریغ نداشتند .

" والسابقون السابقون اولئک المقربون فی جنات النعیم " سپاس خدای را که با فرستادن رسولان به حق مرا راهنمائی کرد و مرا از راه ضلالت و گمراهی مستقیم هدایتم نمود و با هدایت خود مرا سرور امتهای جهان نمود و کتابی را برای پیامبرش فرو فرستاد که تاثیر حکیمی آن نه در هدایت بسی شگفت انگیز و خیره کننده است و خیر و صلاح و آنچه را که برای سعادت هر فرد لازم است[بلکه] همراه با اصلاح نفوس و به کار افتادن استعدادها خیرات طبیعت را جاری و در دسترس همه قرار داد و حفظ آن را خود بعهده گرفت. و راه سعادت مرا پیش پایم نهاد و جهاد این بزرگترین و بهترین راه سعادت انسانیت ، این وسیله نجات انسان و این مسیر مستقیم کوناه الی الله را برای همه مشخص کرد ، بهشت آن جهان جاودان را زیر سایه شمشیر های مجاهدان نهاد و نصرت و پیروزی آنان را خود عهده دار شد و بهای این کالای ناقابل که جان مجاهدان است خود گردید و در عوض جنت الماوای را به آنان ارزانی داشت .

بار پروردگارا شاهد باش که من تو را شاهد می گیرم که در فردای قیامت تو[شاهد باشی که من] از خانه و کاشانه و شهر و دیار و مادر و پدر و دوست  و آشنا مخصوصا پدر و مادرم که چند صباحی مرا به عنوان ودیعه نزد آنان سپرده بودی و چه خوب امانت دارانی برای تو و تربیت کنندگانی برای من بودند و به این بیابانها و صحرای خشک و سوزان که میعادگاه تو و عاشقان تو ست پای نهاده ام و این درس را از وصی پیامبر عظیم الشان تو مولای متقیان علی (ع) و فرزند بزرگوارش حسین (ع) این استاد مکتب شهادت و شجاعت آموخته ام ، پروردگارا شفاعت حسین (ع) را در آن روز [که]بر تو وارد می شوم روزی ام فرما و مرا در نزد خود با حسین و یاران حسین ، آنان که جانهایشان را فدای حسین کردند ، به صداقت ثابت قدم بدار .

خدایا شاهد باش به نام و یاد حسین و برای رضای تو آمدم و برای تو همه خطرات را بر جان خریدم و به شهادت و اسارت و جراحت راضی شدم به امید اینکه تو از من راضی شوی  ، بار خدایا اگر این بار از من قبول نکنی و مرا از درگاهت برانی که خدایا این آخرین کالای من است جهت هدیه به تو اگر چه ناقابل است به کجا روی آورم و به چه کسی دل بندم در حالی که می دانم همه جز تو فناست و باقی فقط توئی ای معبود من اگر چه می دانم گناه و خطایم از حد فزون است، مرا بپذیر و از گناهانم در گذر و اما خدایا بار دیگر تو را شاهد می گیرم که در مقابل خدماتی که پدر و مادرم در حق من انجام داده اند من هرگز نتوانسته ام ذره ای از آن خدمات را جبران کنم ، خدایا از بیدار ماندنهای مادرم در دوران کودکی و از زحمات پدرم این امانت داران توشرمسارم که آنان پس از تو به من برای زمان احتیاجشان امید بسته بودند و من چه زودتر از آنها جدا شدم اما خرسندم که جدا شدنم در پی اجرای فرمان تو بود .

بار الها از تو می خواهم از فضل و کرمت حقی که آنها بر من دارند جبران کنی که من فردای قیامت از این قلیل اعمال ناقابل خود مدیون نباشم . خدایا ناراضیان از من را که از جهالتم وسیله از بین رفتن حقشان فراهم شده از وجود بی منتهای خود راضی نما که تو بهترین عطا کنندگانی . بار خدایا این آخرین حرف من است که تو تنها امید من هستی در حیات و مماتم  و اما پدر و مادرم با شما حرفی نمی زنم چون حرفی برای زدن ندارم که بسیار شرمنده ام و اجر شما را به خدای بزرگ که بهترین اجر دهندگان است واگذار می کنم . 25/11/65

ای جوانان غیور ! ای پاسداران وطن             مژده فتح شما با مژدگانی یار باد

مژدگانی چیست این فتح الفتوح قرن را           آنکه فتح قدسیان پایان این مصراع باد

اینچنین فتح نمایان لشکر اسلام را          فخر تاریخ است و این تاریخ را تکرار باد

   " والسلام "

خاطره شهید:

یکی از دوستانش می‌گوید آخرین باری که او را دیدم نیمه‌های آبان بود که خواست به اصفهان برود و در آن حالت بود که متوجه شدم چقدر او خالص است و خلوص از چهره‌اش می‌بارد و چه زیبا بدرود گفت و ساعت‌ها از خداحافظی ما گذشته بود اما هنوز چهره نورانی‌اش از پیش رویم و از نظرم و فکرم دور نمی‌شد و این آخرین وداع ما بود و او به سوی معبود خود و عشق خود رفت بی‌گمان شهادت او برای اسلام بسیار موثر بوده است و شاید در یک بعد کوچک یعنی در فامیل او که دومین شهیدان بود این اثر زیادی داشته باشد.