مدیریت امور پردیس های دانشگاه فرهنگیان استان اصفهان

اجلاسیه شهدای دانشجو معلم استان اصفهان

شهید دانشجو معلم علی رضا حسنی

امام خمینی (ره) :ملتی که سالار شهیدان را پیشوا و ایثار و فداکاری را سلاح و شهادت را سبب جاودانگی خود می داند از چه می ترسد و با چه کسی جز خدا معامله می کند؟

نام و خانوادگی: علی رضا حسنی

نام پدر: محمدتقی                                                                                                               

تاریخ تولد:  01/01/1349

تاریخ شهادت: 21/01/1365

محل تولد: آران و بیدگل

محل شهادت: شلمچه

کد ایثار : ۶۵۱۱۱۵۱

عملیات شهادت: کربلای ۵

نام پردیس محل تحصیل:دانش سرای عالی قم

رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی

وضعیت تاهل: مجرد

مسئولیت در جبهه:آرپی جی زن

یگان اعزام کننده: بسیج

آدرس مزار شهید: گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران و بیدگل

 

گزیده ای از زندگینامه شهید:

على‏ رضا حسنی در خانواده‏اى مذهبى در آران به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایى و راهنمایى را در مدارس آران گذراند. پس از تحصیلات راهنمایى به عشق معلّمى، وارد دانش‏سراى مقدّماتى کهک قم شد و پس از یک‏سال بنا به فرمان حضرت امام خمینى (قدس‏ سره) مبنى برشرکت آحاد ملّت در دفاع مقّدس، پس از گذراندن 75 روز آموزش عمومى نظامى و امدادگرى،آر.پى.جى ‏زن لشکر هفده على بن ابیطالب علیه ‏السلام شد و پس از شرکت در عملیّات کربلاى پنچ در تاریخ 1365/10/21منطقه‏ ى شلمچه به شهادت رسید.

روحش شاد، یادش گرامى و راهش مستدام باد.

 

خاطره ای از زبان مادر شهید:

من خودم رفتم بعد از جنگ مناطق جنگ و جبهه رو دیدم ،  من وقتی پسرم شهید شده بود یه بچه کوچیک داشتم اون زمان هم بچه کوچیک هارو قنداق میکردن ، همه بهم میگفتن بیاین بریم جبهه رو ببینیم ، به شوهرم گفتم بیا بریم گفت من نمیام طاقت ندارم ، بهش گفتم بیا بریم ببینیم علی کجا شهید شده ، که بلاخره رفتیم تیم . با بچه کوچیک رفتیم ، تا رسیدیم بهشون گفتم کربلای پنج کجاس یه جایی رفتیم چاله بود ،  هی نگاه به زمین ها میکردم نمی‌فهمیدم چی به چیه . شب که اومدم خونه گریه میکردم میگفتم من این همه رفتم تا اونجا آخرش ندیدم علی  کجا شهید شده ، شبش خواب رفتم ، خواب دیدم ، یه جایی خیلی بلند ، علی بالای این بلندی وایساده منم پایین این بلندی ، دستامو از هم باز کردم صداش زدم بهش گفتم علی، مثل یه فرشته دستاشو باز کرد اومد سمتم توی بغلم گرفت

بهش گفتم علی کربلای پنج کجاس من اومدم کربلای پنج رو ببینم ندیدم ، با دستش بهم نشون داد گفت ببین ننه اینجا همه کربلای پنج هست ، به خدا قسم اگه دروغ بگم.

خیلی میاد به خوابم توی خواب بهم نشون میده همه کارایی که اونجا انجام میداده.

 

فرازى از وصّیت‏نامه‏ ى شهید:

 ما پاسداران روح‏اللّه با یاد حسین بن‏ على علیه ‏السلام به جبهه مى‏رویم و در راهى که او جنگید، ستیز مى‏کنیم و براى هدفى که او کشته شد، جان مى‏دهیم.

خدا را شکر مى‏کنم که به من عمر داد تا رسیدن یوم ‏اللّه را درک کنم. اکنون یوم ‏اللّه دیگرى است پیرو یوم ‏اللّه حسین (علیه ‏السلام) در میدان شهادت که «هل من ناصرینصرنى» را سر داد. حسین جان، اگر در آن فضاى داغ و خونین کسى به فریادت نرسید و نداى تو را لبیک نگفت، ما پیروانت در فضاى گرم و خونین ایران زمین دست مردانگى گرفته و به نداى غریب تو لبیک مى‏گوییم. حسین جان، لبیک. اى پیشتاز و اى رهبر، لبیک. این روش حقیقى است و باید این‏گونه باشیم.

از مردم مسلمان هم خواهش مى‏کنم که دست از یارى امام بزرگوار برندارند. امّت اسلامى، بداند که این انقلاب با خون شهداى زیادى به دست ما رسیده‏است. از آنها خواهش مى‏کنم این بار سنگین را زمین نگذارند، چون در این‏ صورت انقلابى که به دست ما رسید، به وابستگى کشیده خواهد شد...