مدیریت امور پردیس های دانشگاه فرهنگیان استان اصفهان

اجلاسیه شهدای دانشجو معلم استان اصفهان

شهید دانشجو معلم محمدرضا بوسعیدی

امام خمینی (ره) :ملتی که سالار شهیدان را پیشوا و ایثار و فداکاری را سلاح و شهادت را سبب جاودانگی خود می داند از چه می ترسد و با چه کسی جز خدا معامله می کند؟

نام:محمدرضا بوسعیدی

نام پدر:مهدی

تاریخ تولد:2/6/1342

تاریخ شهادت: 7/5/1361

محل تولد:نجف آباد

محل شهادت:کوشک

کد ایثار6104949:

عملیات شهادت: رمضان

نام مرکز تحصیل:پردیس شهسد باهنر

رشته تحصیلی:حرف و فن

وضعیت تاهل:مجرد

مسئولیت در جبهه:لشکر 8 نجف اشرف رزمنده پیاده

یگان اعزام کننده:بسیج

نشانی مزار مطهر شهید:

زندگی نامه شهید   

زندگی نامه شهید والا مقام محمدرضا بوسعیدی نجف آبادی شهید محمدرضا بوسعیدی در دوم شهریور ماه سال ۱۳۴۲ در نجف آباد یکی از شهر های استان اصفهان در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود . از همان آغاز کودکی فردی باهوش بود و هر روز موفقیت های تازه ایی کسب می کرد ، محمدرضا از کودکی در جلسات قرآن شرکت میکرد و به مسائل عبادی بسیار اهمیت می‌داد. بعد از گذراندن دوران ابتدایی و راهنمایی وارد هنرستان دکتر شریعتی رفت و بعد از گرفتن دیپلم فنی در کنکور شرکت نمود این شهید والا مقام در رشته حرفه و فن تربیت معلم شهید باهنر اصفهان قبول شد و چون علاقه بسیار زیادی به رشته تحصیلی خود داشت با شور و اشتیاق درس میخواند و نمرات عالی کسب میکرد .در زمان تحصیلش رفت و آمد زیادی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نجف آباد داشت به طوری که یکی از نگهبانان آقای ایزدی که امام جمعه شهر بود شد . بارزترین خصوصیات این شهید والا مقام این بود که به هر صحبتی که میکرد عمل می نمود و دیگران را نصیحت می نمود و می‌گفت حرف های امام را گوش بدهید ، قرآن بخوانید و زمان را که یکی از گران‌بها ترین هدیه های خداوند است بیهوده از دست ندهید و کتاب های اسلامی را بخوانید و با دوستان خوب رفت و آمد کنید. این شهید والا مقام همیشه بیان میکرد که ما مسئول به ثمر رساندن خون شهیدان هستیم و باید به وظیفه ی خود عمل کنیم تا اسلام به پیروزی نهایی برسد. سال آخر دانشگاه بود و چیزی نمانده بود که درسش تمام شود اما در یکی از روزهای جمعه ماه مبارک رمضان که در نماز جمعه شرکت کرده بود آقای طاهری به ایشان گفته بود که به جبهه بروید و سنگر هارا خالی نگذارید ، او هم صبر نکرد که درسش تمام شود گفت چگونه راحت و آسوده بنشینم و دشمن متجاوز هموطنانام را آواره ی کوچه و خیابان کنم ، پس تصمیم گرفت به جبهه برود. این شهید والا مقام در عملیات رمضان در شش ماه مرداد سال ۱۳۶۱ ترکش به سرش اصابت کرد و به فیض شهادت نائل گردید. خاطره ی بسیار غم انگیز مادر شهید : شبی در خواب دیدم دوتا از دندان های جلویم افتاده و دوتا دندان سفید جای آن در اومده ، صبح که از خواب بیدار شدم صدقه دادم و دلم می لرزید ، یازده صبح بود که یک نفر آمده بود که خبر شهادتش را بدهد قبل از آن پدرم در خانه ی ما حضور داشت و برای ایشان خوابم را بازگو کردم و اضطراب شدیدی همه ی وجودم را گرفته بود ، پدرم هم ناراحت شد ولی به روی خود نیاورد و گفت دخترم ناراحت نباش ، صدقه بده ، پدرم محمدرضا را خیلی دوست داشت و آن را همانند فرزند خود می‌دانست و وقتی خبر شهادت محمدرضا را شنید انگار فرزند خودش شهید شده بود. خاطرات کوتاه اما دل انگیز این شهید والا مقام بعضی مواقع حضور گرم خالی محمدرضا را احساس میکنم و دلم برایش تنگ میشود و میخواهم برای چند دقیقه هم که شده او را ببینم ، یک روز که همه از خانه بیرون رفته بودند و من تنها بودم خوابیدم و خواب دیدم که محمدرضا به شکل یک کبوتر سفید وارد اتاق شد و در اتاق تاب خورد و به من گفت : مادر چرا گریه می‌کنی ، من سالم و سرحال هستم و همیشه در خانه حضور دارم و تورا میبینم . مادرش می‌گفت او یک فرشته ی به تمام معنا بود که خداوند برای دنیا و آخرت من فرستاده بود ، گاهی دلم میگیرد و گریه میکنم و به خوابم می آید و مرا آرامش می‌دهد و افتخار میکنم که چنین سعادتی خداوند متعال نصیب فرزندم کرده است . روحش شاد و راهش پر رهرو شادی روحش صلواتی ختم کنید

 

وصیت نامه شهید

 بسم الله الرحمن الرحیم

 

وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ ۚ وَحَسُنَ أُولَٰئِکَ رَفِیقًا

و آنان که اطاعت خدا و رسول کنند البته با کسانی که خدا به آن‌ها لطف فرموده یعنی با پیغمبران و صدّیقان و شهیدان و نیکوکاران محشور خواهند شد، و اینان نیکو رفیقانی هستند

آیه شصت و نه  از سوره مبارکه نساء

شهادت خط سرخ و خونین و پیام آوری است که از آدم تا خاتم (ص) و از خاتم تا کربلایی حسینی و از کربلایی حسینی تا کربلا های ایران ، چه کربلای جنوب و چه کربلای غرب و چه کربلاهای  دیگر این کشور اسلامی ، از طرف خدای تبارک و تعالی به انسان های خدا دوست و انسان های که عاشق خدا شده اند و در این راه از جان و مال و زندگانی دنیایی گذشته اند و در راه خدا جهاد کرده اند و می کنند داده شده است و خداوند  شهادت را نصیب کسانی می‌کند که آنان را دوست می‌دارد و از این طریق آنها را به نزد خود می برد و نزد خود روزی می‌دهد من کوچکتر از آنم که بخواهم مرگ خود را شهادت در راه خدا بدانم ولی امید دارم که خداوند قبول کند و مرگ ما را در جبهه جنگ حق علیه باطل و جنگ علیه دشمنان اسلام و شهادتی در راه خود بداند از امام عزیز و بزرگ امید مستضعفان جهان که نایب بر حق امام زمان و روح خدا می باشد میخواهم که در قیامت شفیعم گردد و از خدا شفاعتم را بخواهد

سخنی که با پدر و مادر عزیزم دارم این که هیچگونه ناراحتی به خود راه ندهید و افتخار کنید که چنین فرزندی تربیت کردید  که بتواند در راه پیروزی اسلام گامی کوچک بردارد و در این راه به آرزوی خود که شهادت در راه حق و خدا می باشد برسد  امیدوارم که شهادتم مانند دوران زندگانیم که هیچ کاری برای اسلام نکردم  نباشد و اگر خدا و امام زمان قبول کند و دعوت حق را لبیک گفتم مرگم باعث حرکتی شده و گامی در جهت پیروزی اسلام باشد

خدایا خودت تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بگردان

از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر بیفزا

والسلام علیکم و رحمه و برکاته

هر چه امروز کشور ما دارد و هرچه در آینده بدست بیاورد به برکت خون این جوانان شهید است